page_banner

مکانیسم درمان پلاسمای غنی از پلاکت (PRP) که باعث بهبودی بافت می شود

امروزه مفهوم معروف به PRP برای اولین بار در دهه 1970 در زمینه هماتولوژی ظاهر شد.هماتولوژیست ها اصطلاح PRP را دهه ها پیش برای توصیف پلاسمای بدست آمده از تعداد پلاکت های بالاتر از مقدار اولیه خون محیطی ایجاد کردند.بیش از ده سال بعد، PRP در جراحی فک و صورت به عنوان شکلی از فیبرین غنی از پلاکت (PRF) استفاده شد.محتوای فیبرین در این مشتق PRP به دلیل چسبندگی و ویژگی‌های حالت پایدار ارزش مهمی دارد، در حالی که PRP دارای خواص ضد التهابی پایدار است و تکثیر سلولی را تحریک می‌کند.سرانجام، در حدود دهه 1990، PRP شروع به محبوب شدن کرد.در نهایت این فناوری به سایر رشته های پزشکی نیز منتقل شد.از آن زمان، این نوع زیست شناسی مثبت به طور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته و برای درمان آسیب های اسکلتی عضلانی مختلف ورزشکاران حرفه ای مورد استفاده قرار گرفته است که توجه گسترده آن را در رسانه ها بیشتر ترویج کرد.PRP علاوه بر اینکه در ارتوپدی و پزشکی ورزشی موثر است، در چشم پزشکی، زنان، اورولوژی و قلب، اطفال و جراحی پلاستیک نیز کاربرد دارد.در سال‌های اخیر، PRP به دلیل پتانسیل آن در درمان زخم‌های پوستی، ترمیم اسکار، بازسازی بافت، جوان‌سازی پوست و حتی ریزش مو مورد ستایش متخصصان پوست قرار گرفته است.

پی آر پی

با توجه به اینکه PRP می تواند به طور مستقیم فرآیندهای بهبودی و التهابی را دستکاری کند، لازم است آبشار شفا را به عنوان مرجع معرفی کنیم.روند بهبودی به چهار مرحله زیر تقسیم می شود: هموستاز.التهاب؛تکثیر سلولی و ماتریکس و در نهایت بازسازی زخم.

 

شفای بافت

واکنش آبشاری بهبود بافت فعال می شود، که منجر به تجمع پلاکتی، تشکیل لخته و ایجاد ماتریکس خارج سلولی موقت (ECM) می شود.سپس، پلاکت‌ها به کلاژن و پروتئین ECM می‌چسبند و باعث آزاد شدن مولکول‌های فعال زیستی موجود در گرانول‌های a می‌شوند.پلاکت ها حاوی انواع مولکول های فعال زیستی از جمله فاکتورهای رشد، فاکتورهای شیمی درمانی و سیتوکین ها و همچنین واسطه های پیش التهابی مانند پروستاگلاندین، سیکلین پروستات، هیستامین، ترومبوکسان، سروتونین و برادی کینین هستند.

مرحله نهایی روند بهبودی به بازسازی زخم بستگی دارد.بازسازی بافت به شدت تنظیم می شود تا تعادل بین واکنش های آنابولیک و کاتابولیک ایجاد شود.در این مرحله فاکتور رشد مشتق از پلاکت (PDGF) و فاکتور رشد تبدیل کننده (TGF-β) فیبرونکتین و فیبرونکتین تکثیر و مهاجرت فیبروبلاست ها و همچنین سنتز اجزای ECM را تحریک می کنند.با این حال، زمان بلوغ زخم تا حد زیادی به شدت زخم، ویژگی های فردی و توانایی ترمیم خاص بافت آسیب دیده بستگی دارد.برخی از عوامل پاتوفیزیولوژیک و متابولیک می توانند بر روند بهبود تأثیر بگذارند، مانند ایسکمی بافتی، هیپوکسی، عفونت، عدم تعادل فاکتور رشد و حتی بیماری های مرتبط با سندرم متابولیک.

ریزمحیط پیش التهابی در روند بهبودی اختلال ایجاد می کند.پیچیده تر این است که فعالیت پروتئاز بالا، عملکرد طبیعی فاکتور رشد (GF) را مهار می کند.PRP علاوه بر خواص میتوزی، رگ زایی و کموتاکتیکی آن، منبع غنی بسیاری از فاکتورهای رشد نیز می باشد.این بیومولکول‌ها ممکن است با کنترل افزایش التهاب و ایجاد محرک‌های آنابولیک، با اثرات مضر در بافت‌های التهابی مقابله کنند.با در نظر گرفتن این ویژگی ها، محققان ممکن است پتانسیل زیادی در درمان آسیب های پیچیده مختلف پیدا کنند.

بسیاری از بیماری ها، به ویژه آنهایی که ماهیت اسکلتی- عضلانی دارند، به شدت به محصولات بیولوژیکی که فرآیند التهابی را تنظیم می کنند، مانند PRP برای درمان استئوآرتریت، وابسته هستند.در این حالت، سلامت غضروف مفصلی به تعادل دقیق واکنش های آنابولیک و کاتابولیک بستگی دارد.با در نظر گرفتن این اصل، استفاده از برخی عوامل بیولوژیکی مثبت ممکن است در دستیابی به تعادل سالم موفق باشد.PRP چون پلاکت ها را آزاد می کند α- فاکتورهای رشد موجود در گرانول ها به طور گسترده ای برای تنظیم پتانسیل تبدیل بافت استفاده می شود که باعث کاهش درد نیز می شود.در واقع یکی از اهداف اصلی درمان PRP متوقف کردن ریزمحیط اصلی التهابی و کاتابولیک و ترویج تبدیل به داروهای ضد التهابی است.سایر نویسندگان قبلاً نشان داده اند که PRP فعال شده با ترومبین باعث افزایش آزادسازی چندین مولکول بیولوژیکی می شود.این عوامل شامل فاکتور رشد هپاتوسیت (HGF) و فاکتور نکروز تومور (TNF-α)، فاکتور رشد تبدیل کننده بتا1 (TGF-β1)، فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) و فاکتور رشد اپیدرم (EGF) است.مطالعات دیگر نشان داده اند که PRP باعث افزایش سطح کلاژن نوع دو و mRNA آگرکان می شود و در عین حال مهار سیتوکین اینترلوکین (IL) 1 پیش التهابی را در آنها کاهش می دهد.همچنین پیشنهاد شد که به دلیل HGF و TNF-α [28] PRP ممکن است به ایجاد اثر ضد التهابی کمک کند.هر دوی این آماده‌سازی‌های مولکولی فاکتور هسته‌ای kappaB (NF-κВ) فعالیت و بیان ضد فعال‌سازی را کاهش می‌دهند.ثانیاً، از طریق بیان TGF-β 1 همچنین از کموتاکسی مونوسیتی جلوگیری می کند، در نتیجه اثر TNF-α بر فعال سازی کموکاین ها را خنثی می کند.به نظر می رسد HGF نقش مهمی در اثر ضد التهابی ناشی از PRP ایفا می کند.این سایتوکین ضد التهابی قوی مسیر سیگنالینگ NF-κ B را از بین می برد و بیان سیتوکین های پیش التهابی پاسخ التهابی را مهار می کند.علاوه بر این، PRP همچنین می تواند سطح بالای اکسید نیتریک (NO) را کاهش دهد.به عنوان مثال، در غضروف مفصلی، ثابت شده است که افزایش غلظت NO باعث مهار سنتز کلاژن و القای آپوپتوز کندروسیت می شود، در حالی که سنتز متالوپروتئینازهای ماتریکس (MMPs) را افزایش می دهد، در نتیجه تبدیل کاتابولیسم را تقویت می کند.از نظر انحطاط سلولی، PRP همچنین در نظر گرفته می شود که می تواند اتوفاژی انواع سلول های خاص را دستکاری کند.با رسیدن به مرحله نهایی پیری، برخی از گروه های سلولی پتانسیل حالت ایستا و خود نوسازی را از دست می دهند.با این حال، مطالعات اخیر نشان داده است که درمان PRP به خوبی می تواند این شرایط مضر را معکوس کند.موسا و همکارانش ثابت کردند که PRP می‌تواند با افزایش اتوفاژی و نشانگرهای ضد التهابی محافظت از سلول‌های غضروفی را القا کند و در عین حال آپوپتوز غضروف آرتروز انسان را کاهش دهد.گارسیا پرات و همکارانگزارش شده است که اتوفاژی انتقال بین سرنوشت استراحت و پیری سلول های بنیادی عضلانی را تعیین می کند.محققان بر این باورند که در داخل بدن، عادی سازی اتوفاژی یکپارچه از تجمع آسیب درون سلولی جلوگیری می کند و از پیری و کاهش عملکرد سلول های ماهواره ای جلوگیری می کند.حتی در سلول های بنیادی انسان پیر، مانند اخیراً، Parrish و Rodes نیز سهم قابل توجهی داشته اند و پتانسیل ضد التهابی PRP را بیشتر نشان می دهند.این بار تمرکز بر تعامل بین پلاکت ها و نوتروفیل ها است.در تحقیقات خود، محققان توضیح دادند که پلاکت های فعال آزاد شده توسط اسید آراشیدونیک توسط نوتروفیل ها جذب شده و به لکوترین ها و پروستاگلاندین ها تبدیل می شوند که مولکول های التهابی شناخته شده هستند.با این حال، برهمکنش نوتروفیل پلاکتی اجازه می دهد تا لکوترین به لیپوپروتئین تبدیل شود، که ثابت شده است پروتئین ضد التهابی موثری است که می تواند فعال شدن نوتروفیل ها را محدود کند و از دیالیز جلوگیری کند و وراثت را تا مرحله نهایی آبشار بهبودی ارتقا دهد.

ریزمحیط پیش التهابی در روند بهبودی اختلال ایجاد می کند.پیچیده تر این است که فعالیت پروتئاز بالا، عملکرد طبیعی فاکتور رشد (GF) را مهار می کند.PRP علاوه بر خواص میتوزی، رگ زایی و کموتاکتیکی آن، منبع غنی بسیاری از فاکتورهای رشد نیز می باشد.این مولکول‌های زیستی ممکن است با کنترل افزایش التهاب و ایجاد تحریک آنابولیک با اثرات مضر در بافت‌های التهابی مقابله کنند.

 

فاکتور سلولی

سیتوکین ها در PRP نقش کلیدی در دستکاری روند ترمیم بافت و تنظیم آسیب های التهابی دارند.سایتوکاین‌های ضد التهابی طیف وسیعی از مولکول‌های بیوشیمیایی هستند که واکنش سیتوکین‌های پیش التهابی را که عمدتاً توسط ماکروفاژهای فعال القا می‌شوند، واسطه می‌کنند.سیتوکین های ضد التهابی با مهارکننده های سیتوکین خاص و گیرنده های سیتوکین محلول برای تنظیم التهاب تعامل دارند.اینترلوکین (IL) - آنتاگونیست های گیرنده 1، IL-4، IL-10، IL-11 و IL-13 به عنوان داروهای ضد التهابی اصلی، سیتوکین ها طبقه بندی می شوند.با توجه به انواع مختلف زخم، برخی از سیتوکین ها مانند اینترفرون، فاکتور مهارکننده لوسمی، TGF-β و IL-6 می توانند اثرات پیش التهابی یا ضد التهابی را نشان دهند.TNF-α، IL-1 و IL-18 گیرنده های سیتوکین خاصی دارند که ممکن است اثر پیش التهابی سایر پروتئین ها را مهار کند [37].IL-10 یکی از موثرترین سایتوکین های ضد التهابی است که می تواند سیتوکین های پیش التهابی مانند IL-1، IL-6 و TNF-α را کاهش دهد و عوامل ضد التهابی را تنظیم کند.این مکانیسم های ضد تنظیمی نقش کلیدی در تولید و عملکرد سیتوکین های پیش التهابی دارند.علاوه بر این، برخی سایتوکاین‌ها ممکن است پاسخ‌های سیگنال خاصی را برای تحریک فیبروبلاست‌ها، که برای ترمیم بافت حیاتی هستند، تحریک کنند.سیتوکین التهابی TGF β 1، IL-1 β، IL-6، IL-13 و IL-33 فیبروبلاست ها را برای تمایز به میوفیبروبلاست و بهبود ECM تحریک می کند [38].به نوبه خود، فیبروبلاست‌ها سیتوکین TGF-β، IL-1 β، IL-33، CXC و CC کموکاین‌ها را با فعال کردن و به‌کارگیری سلول‌های ایمنی مانند ماکروفاژها، باعث افزایش پاسخ التهابی می‌شوند.این سلول‌های التهابی نقش‌های متعددی را در زخم بازی می‌کنند، عمدتاً با ترویج پاکسازی زخم - و بیوسنتز کموکاین‌ها، متابولیت‌ها و فاکتورهای رشد، که برای بازسازی بافت‌های جدید بسیار مهم است.بنابراین، سیتوکین‌های موجود در PRP نقش مهمی در تحریک پاسخ ایمنی با واسطه‌ی نوع سلول و ارتقای پسرفت مرحله التهابی دارند.در واقع، برخی از محققان این فرآیند را به عنوان "التهاب ترمیمی" نامگذاری کردند که نشان می دهد مرحله التهابی، با وجود اضطراب بیمار، با در نظر گرفتن مکانیسم اپی ژنتیکی که التهاب سیگنال می دهد، یک گام ضروری و حیاتی برای نتیجه گیری موفقیت آمیز فرآیند ترمیم بافت است. افزایش انعطاف پذیری سلول

نقش سیتوکین ها در التهاب پوست جنین در تحقیقات پزشکی بازساختی اهمیت زیادی دارد.تفاوت بین مکانیسم های التیام جنین و بزرگسالان در این است که بافت های آسیب دیده جنین گاهی اوقات با توجه به سن جنین و انواع بافت مربوطه به حالت اولیه خود باز می گردند.در انسان، پوست جنین می تواند در عرض 24 هفته به طور کامل بازسازی شود، در حالی که در بزرگسالان، بهبود زخم می تواند منجر به تشکیل اسکار شود.همانطور که می دانیم، در مقایسه با بافت های سالم، خواص مکانیکی بافت های اسکار به میزان قابل توجهی کاهش می یابد و عملکرد آنها محدود می شود.توجه ویژه ای به سیتوکین IL-10 می شود که در مایع آمنیوتیک و پوست جنین به شدت بیان می شود و ثابت شده است که نقشی در ترمیم بدون اسکار پوست جنین ایفا می کند که توسط اثر پلیوتروپیک سیتوکین تقویت می شود.زغیب سی و همکاران.پیوند پوست جنین به موش های IL-10 تراریخته (KO) و موش های کنترل مورد مطالعه قرار گرفت.موش های IL-10KO علائم التهاب و تشکیل اسکار در اطراف گرافت ها را نشان دادند، در حالی که گرافت ها در گروه کنترل هیچ تغییر قابل توجهی در خواص بیومکانیکی و بهبود اسکار نشان ندادند.

اهمیت تنظیم تعادل ظریف بین بیان سیتوکین های ضد التهابی و پیش التهابی در این است که این سیتوکین ها، هنگامی که بیش از حد تولید می شوند، در نهایت سیگنال های تخریب سلولی را با کاهش بیان ژن های خاص ارسال می کنند.به عنوان مثال، در پزشکی اسکلتی عضلانی، IL-1 β Down SOX9 را تنظیم می کند که مسئول رشد غضروف است.SOX9 فاکتورهای رونویسی مهمی را برای رشد غضروف تولید می کند، کلاژن آلفا 1 نوع II (Col2A1) را تنظیم می کند و مسئول کدگذاری ژن های کلاژن نوع II است.IL-1 β در نهایت، بیان Col2A1 و آگرکان کاهش یافت.با این حال، نشان داده شده است که درمان با محصولات غنی از پلاکت، IL-1 β را مهار می کند. هنوز هم متحد عملی پزشکی احیاکننده برای حفظ بیان ژن های کدکننده کلاژن و کاهش آپوپتوز سلول های غضروفی ناشی از سیتوکین های پیش التهابی است.

تحریک آنابولیک: سیتوکین های موجود در PRP علاوه بر تنظیم وضعیت التهابی بافت آسیب دیده، با ایفای نقش میتوز، جذب شیمیایی و تکثیر در واکنش آنابولیک نیز شرکت می کنند.این یک مطالعه آزمایشگاهی به رهبری کاوالو و همکاران است.بررسی اثرات PRP های مختلف بر سلول های غضروفی انسانی.محققان مشاهده کردند که محصولات PRP با غلظت پلاکتی و لکوسیتی نسبتاً پایین، فعالیت طبیعی سلول های غضروفی را تحریک می کنند، که منجر به ارتقاء برخی مکانیسم های سلولی پاسخ آنابولیک می شود.به عنوان مثال، بیان کلاژن نوع II و گلیکان های تجمعی مشاهده شد.در مقابل، به نظر می‌رسد غلظت‌های بالای پلاکت‌ها و لکوسیت‌ها سایر مسیرهای سیگنال‌دهی سلولی را که سیتوکین‌های مختلف را درگیر می‌کنند، تحریک می‌کنند.نویسندگان پیشنهاد می کنند که این ممکن است به دلیل وجود تعداد زیادی گلبول سفید خون در این فرمول خاص PRP باشد.به نظر می رسد این سلول ها مسئول افزایش بیان برخی از فاکتورهای رشد مانند VEGF، FGF-b و اینترلوکین های IL-1b و IL-6 هستند که ممکن است به نوبه خود باعث تحریک TIMP-1 و IL-10 شوند.به عبارت دیگر، در مقایسه با فرمول PRP «بد»، به نظر می‌رسد که مخلوط PRP غنی از پلاکت‌ها و گلبول‌های سفید باعث افزایش تهاجمی نسبی سلول‌های غضروفی می‌شود.

مطالعه ای که توسط اشنابل و همکاران طراحی شده است.برای ارزیابی نقش بیومواد اتولوگ در بافت تاندون اسب طراحی شده است.نویسندگان نمونه‌های خون و تاندون را از شش اسب بالغ جوان (4-2 ساله) جمع‌آوری کردند و بر مطالعه الگوی بیان ژن، DNA و محتوای کلاژن ریزنمونه‌های تاندون خم‌کننده انگشتان سطحی اسب‌های کشت‌شده در محیط حاوی PRP تمرکز کردند. یا سایر فرآورده های خونیریزنمونه‌های تاندون در خون، پلاسما، PRP، پلاسمای کمبود پلاکت (PPP) یا آسپیرات‌های مغز استخوان (BMA) کشت داده شدند و اسیدهای آمینه به 100٪، 50٪ یا 10٪ DMEM بدون سرم اضافه شدند.در اجرای تجزیه و تحلیل بیوشیمیایی قابل اجرا پس از ...، محققان خاطرنشان کردند که غلظت TGF-β غلظت PDGF-BB و PDGF-1 در محیط PRP به ویژه بالاتر از سایر فرآورده های خونی آزمایش شده بود.علاوه بر این، بافت‌های تاندون کشت‌شده در محیط 100 درصد PRP افزایش بیان ژن پروتئین‌های ماتریکس COL1A1، COL3A1 و COMP را نشان دادند، اما آنزیم‌های کاتابولیک MMPs3 و 13 را افزایش ندادند. حداقل از نظر ساختار تاندون، این مطالعه in vivo از استفاده از اتولو - یک فرآورده خون نقرس یا PRP برای درمان تاندونیت بزرگ پستانداران.

چن و همکاراناثر بازسازی پی آر پی بیشتر مورد بحث قرار گرفت.در سری مطالعات قبلی خود، محققان ثابت کردند که PRP علاوه بر افزایش تشکیل غضروف، باعث افزایش سنتز ECM و مهار واکنش التهابی غضروف مفصلی و هسته پالپوزوس می‌شود.PRP می تواند TGF را از طریق فسفوریلاسیون Smad2/3-b فعال کند. مسیر سیگنال نقش مهمی در رشد و تمایز سلول ایفا می کند.علاوه بر این، همچنین اعتقاد بر این است که لخته‌های فیبرینی که پس از فعال‌سازی PRP تشکیل می‌شوند، یک ساختار سه بعدی جامد را ایجاد می‌کنند که سلول‌ها را قادر می‌سازد تا بچسبند، که ممکن است منجر به ساخت بافت‌های جدید شود.

سایر محققان کمک های قابل توجهی در درمان زخم های مزمن پوستی در زمینه پوست داشته اند.این نیز قابل توجه است.به عنوان مثال، تحقیقات انجام شده توسط هسلر و شیام در سال 2019 نشان می‌دهد که PRP به عنوان یک درمان جایگزین عملی و مؤثر ارزشمند است، در حالی که زخم مزمن مقاوم به دارو همچنان بار اقتصادی قابل توجهی را برای مراقبت‌های بهداشتی به همراه دارد.به طور خاص، زخم پای دیابتی یک مشکل مهم سلامت شناخته شده است که باعث می شود اندام ها به راحتی قطع شوند.مطالعه ای که توسط احمد و همکاران منتشر شده است.در سال 2017 نشان داد که ژل PRP اتولوگ می تواند با آزاد کردن فاکتورهای رشد لازم، ترمیم زخم را در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی مزمن تحریک کند و در نتیجه میزان بهبودی را به میزان قابل توجهی بهبود بخشد.به طور مشابه، گونچار و همکارانش پتانسیل بازسازی پی آر پی و کوکتل های فاکتور رشد را در بهبود درمان زخم پای دیابتی بررسی و بحث کردند.محققان پیشنهاد کردند که استفاده از مخلوط‌های فاکتور رشد احتمالاً یک راه‌حل ممکن است که می‌تواند مزایای استفاده از PRP و فاکتور رشد واحد را بهبود بخشد.بنابراین، در مقایسه با استفاده از فاکتور رشد منفرد، ترکیب PRP و سایر استراتژی‌های درمانی ممکن است به طور قابل توجهی باعث بهبود زخم‌های مزمن شود.

 

فیبرین

پلاکت ها عوامل متعددی مرتبط با سیستم فیبرینولیتیک را حمل می کنند که ممکن است واکنش فیبرینولیتیک را به سمت بالا یا پایین تنظیم کند.رابطه زمانی و سهم نسبی اجزای هماتولوژیک و عملکرد پلاکت در تخریب لخته هنوز مشکلی است که ارزش بحث گسترده در جامعه را دارد.ادبیات، مطالعات بسیاری را معرفی می‌کند که فقط بر پلاکت‌ها تمرکز دارند، پلاکت‌هایی که به دلیل توانایی‌شان در تأثیرگذاری بر روند بهبودی معروف هستند.علیرغم تعداد زیادی از مطالعات برجسته، سایر اجزای هماتولوژیکی، مانند فاکتورهای انعقادی و سیستم های فیبرینولیتیک، نیز به طور قابل توجهی در ترمیم موثر زخم نقش دارند.طبق تعریف، فیبرینولیز یک فرآیند بیولوژیکی پیچیده است که به فعال شدن آنزیم های خاصی برای ترویج تجزیه فیبرین بستگی دارد.واکنش فیبرینولیز توسط نویسندگان دیگر پیشنهاد شده است که محصولات تخریب فیبرین (fdp) ممکن است در واقع عوامل مولکولی مسئول تحریک ترمیم بافت باشند.توالی رویدادهای مهم بیولوژیکی قبل از رسوب فیبرین و حذف رگ زایی است که برای بهبود زخم ضروری است.تشکیل لخته‌ها پس از آسیب به عنوان یک لایه محافظ برای محافظت از بافت‌ها در برابر از دست دادن خون و تهاجم عوامل میکروبی عمل می‌کند و همچنین یک ماتریکس موقتی را فراهم می‌کند که از طریق آن سلول‌ها می‌توانند در طول فرآیند ترمیم مهاجرت کنند.این لخته به دلیل جدا شدن فیبرینوژن توسط پروتئاز سرین است و پلاکت ها در شبکه فیبر فیبرین متقاطع جمع می شوند.این واکنش باعث پلیمریزاسیون مونومر فیبرین شد که رویداد اصلی تشکیل لخته خون است.این لخته همچنین می تواند به عنوان مخزن سیتوکین ها و فاکتورهای رشد استفاده شود که در طی دگرانولاسیون پلاکت های فعال آزاد می شوند.سیستم فیبرینولیتیک به شدت توسط پلاسمین تنظیم می شود و نقش کلیدی در ترویج مهاجرت سلولی، فراهمی زیستی فاکتورهای رشد و تنظیم سایر سیستم های پروتئاز درگیر در التهاب بافت و بازسازی دارد.اجزای کلیدی فیبرینولیز، مانند گیرنده فعال کننده پلاسمینوژن اوروکیناز (uPAR) و مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن-1 (PAI-1)، شناخته شده است که در سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) بیان می شوند، که انواع سلول های خاصی برای بهبود موفقیت آمیز زخم هستند. .

 

مهاجرت سلولی

فعال‌سازی پلاسمینوژن از طریق ارتباط uPA uPAR فرآیندی است که مهاجرت سلول‌های التهابی را تقویت می‌کند زیرا پروتئولیز خارج سلولی را افزایش می‌دهد.به دلیل عدم وجود دامنه های گذرا و درون سلولی، uPAR برای تنظیم مهاجرت سلولی به گیرنده های مشترکی مانند اینتگرین و ویتلین نیاز دارد.همچنین نشان داد که اتصال uPA uPAR منجر به افزایش میل ترکیبی uPAR برای ویترکتونکتین و اینتگرین می‌شود که باعث افزایش چسبندگی سلولی می‌شود.مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن-1 (PAI-1) به نوبه خود باعث جدا شدن سلول ها می شود.هنگامی که به uPA کمپلکس UPA اینتگرین اوپار در سطح سلول متصل می شود، برهمکنش بین ویتلین بالا و اینتگرین ویتلین را از بین می برد.

در زمینه پزشکی بازساختی، سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان در صورت آسیب شدید اندام از مغز استخوان بسیج می شوند، بنابراین ممکن است در گردش خون بیماران با شکستگی های متعدد یافت شوند.با این حال، در موارد خاص، مانند نارسایی کلیه مرحله نهایی، نارسایی کبدی مرحله نهایی، یا در طی رد پس از پیوند قلب، این سلول ها ممکن است در خون شناسایی نشوند [66].جالب توجه است که این سلول های پیش ساز مزانشیمی (استرومایی) مشتق از مغز استخوان انسان را نمی توان در خون افراد سالم تشخیص داد [67].نقش uPAR در بسیج سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (BMSCs) قبلاً پیشنهاد شده است، که شبیه به وقوع uPAR در بسیج سلول های بنیادی خونساز (HSCs) است.ورابانی و همکاراننتایج نشان داد که استفاده از فاکتور محرک کلنی گرانولوسیت در موش‌های دارای کمبود uPAR باعث شکست سلول‌های بنیادی مزانشیمی شد که بار دیگر نقش حمایتی سیستم فیبرینولیز را در مهاجرت سلولی تقویت کرد.مطالعات بیشتر همچنین نشان داد که گیرنده‌های uPA لنگردار با گلیکوزیل فسفاتیدیل‌وزیتول چسبندگی، مهاجرت، تکثیر و تمایز را با فعال کردن مسیرهای سیگنال‌دهی داخل سلولی به شرح زیر تنظیم می‌کنند: مسیر فسفاتیدیل‌آز 4،5-دی فسفات 2/Aktskinal و EdheKining1. (FAK).

در زمینه ترمیم زخم MSC، فاکتور فیبرینولیتیک اهمیت بیشتر خود را ثابت کرده است.به عنوان مثال، موش‌های دارای کمبود پلاسمینوژن تاخیر شدیدی در رویدادهای بهبود زخم نشان دادند که نشان می‌دهد پلاسمین در این فرآیند اهمیت دارد.در انسان، از دست دادن پلاسمین نیز می تواند منجر به عوارض بهبود زخم شود.قطع جریان خون می تواند به طور قابل توجهی از بازسازی بافت جلوگیری کند، که همچنین توضیح می دهد که چرا این فرآیندهای بازسازی در بیماران دیابتی چالش برانگیزتر هستند.

سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان برای تسریع در بهبود زخم به محل زخم وارد شدند.تحت شرایط پایدار، این سلول ها uPAuPAR و PAI-1 را بیان کردند.دو پروتئین آخر عوامل القا کننده هیپوکسی α (HIF-1 α) هستند. هدف گذاری بسیار راحت است زیرا HIF-1 در سلول های بنیادی مزانشیمی α فعال سازی FGF-2 و HGF باعث افزایش تنظیم FGF-2 و HGF می شود.HIF-2 α به نوبه خود، VEGF-A [77] تنظیم شده است، که با هم به بهبود زخم کمک می کند.علاوه بر این، به نظر می‌رسد HGF جذب سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان را در محل‌های زخم به شیوه‌ای هم افزایی افزایش می‌دهد.لازم به ذکر است که شرایط ایسکمیک و هیپوکسیک به طور قابل توجهی در ترمیم زخم تداخل دارند.اگرچه BMSC ها تمایل دارند در بافت هایی زندگی کنند که سطوح اکسیژن پایینی را فراهم می کنند، بقای BMSC های پیوندی در داخل بدن محدود می شود زیرا سلول های پیوندی اغلب تحت شرایط نامطلوب مشاهده شده در بافت های آسیب دیده می میرند.سرنوشت چسبندگی و بقای سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان تحت هیپوکسی به عوامل فیبرینولیتیک ترشح شده توسط این سلول ها بستگی دارد.PAI-1 میل ترکیبی بالایی با ویتلین دارد، بنابراین می تواند برای اتصال uPAR و اینتگرین به ویتلین رقابت کند و در نتیجه از چسبندگی و مهاجرت سلولی جلوگیری کند.

PRF

سیستم مونوسیت و بازسازی

با توجه به ادبیات، بحث های زیادی در مورد نقش مونوسیت ها در بهبود زخم وجود دارد.ماکروفاژها عمدتاً از مونوسیت‌های خون می‌آیند و نقش مهمی در پزشکی بازساختی دارند [81].از آنجا که نوتروفیل‌ها IL-4، IL-1، IL-6 و TNF-α ترشح می‌کنند، این سلول‌ها معمولاً 24 تا 48 ساعت پس از آسیب به زخم نفوذ می‌کنند.پلاکت ها ترومبین و فاکتور پلاکت 4 (PF4) را آزاد می کنند که می تواند جذب مونوسیت ها و تمایز به ماکروفاژها و سلول های دندریتیک را افزایش دهد.ویژگی مهم ماکروفاژها انعطاف پذیری آنهاست، یعنی می توانند فنوتیپ ها را تبدیل کرده و به انواع سلول های دیگر مانند سلول های اندوتلیال تمایز دهند و سپس عملکردهای متفاوتی را به محرک های بیوشیمیایی مختلف در ریزمحیط زخم نشان دهند.سلول های التهابی بسته به سیگنال مولکولی محلی به عنوان منبع تحریک، دو فنوتیپ اصلی M1 یا M2 را بیان می کنند.ماکروفاژهای M1 توسط عوامل میکروبی القا می شوند، بنابراین اثرات پیش التهابی بیشتری دارند.در مقابل، ماکروفاژهای M2 معمولاً با واکنش‌های نوع 2 تولید می‌شوند و خواص ضدالتهابی دارند که معمولاً با افزایش IL-4، IL-5، IL-9 و IL-13 مشخص می‌شود.همچنین از طریق تولید فاکتورهای رشد در ترمیم بافت نقش دارد.انتقال از زیرگروه M1 به M2 عمدتاً ناشی از مرحله پایانی بهبود زخم است.ماکروفاژهای M1 باعث آپوپتوز نوتروفیل می شوند و پاکسازی این سلول ها را آغاز می کنند.فاگوسیتوز نوتروفیل ها مجموعه ای از رویدادها را فعال می کند، که در آن تولید سیتوکین ها خاموش می شود، ماکروفاژها پلاریزه می شوند و TGF-β 1 آزاد می شوند. این فاکتور رشد یک تنظیم کننده کلیدی تمایز میوفیبروبلاست و انقباض زخم است که امکان رفع التهاب و شروع مرحله تکثیر در آبشار بهبودی [57].پروتئین بسیار مرتبط دیگری که در فرآیندهای سلولی دخیل است، سرین (SG) است.مشخص شده است که این پروتئوگلیکان گرانول ترشحی سلول خونساز برای ذخیره پروتئین های ترشحی در سلول های ایمنی خاص، مانند ماست سل ها، نوتروفیل ها و لنفوسیت های T سیتوتوکسیک ضروری است.اگرچه بسیاری از سلول‌های غیر خونساز نیز پلاسمینوژن را سنتز می‌کنند، اما همه سلول‌های التهابی مقدار زیادی از این پروتئین را تولید می‌کنند و آن را برای تعامل بیشتر با سایر واسطه‌های التهابی از جمله پروتئازها، سیتوکین‌ها، کموکاین‌ها و فاکتورهای رشد در گرانول‌ها ذخیره می‌کنند.به نظر می‌رسد زنجیره‌های گلیکوزامینوگلیکان با بار منفی در SG برای پایداری گرانول‌های ترشحی حیاتی هستند، زیرا می‌توانند به روشی خاص سلول، پروتئین و زنجیره GAG به اجزای دانه‌ای باردار اصلی متصل شوند و ذخیره‌سازی آن‌ها را تسهیل کنند.با توجه به مشارکت خود در تحقیقات PRP، Woulfe و همکاران قبلا نشان داده اند که کمبود SG ارتباط نزدیکی با تغییرات مورفولوژیکی پلاکت دارد.فاکتور پلاکت 4 β- نقص ذخیره PDGF در ترومبوگلوبولین و پلاکت ها.تجمع و ترشح ضعیف پلاکت در شرایط آزمایشگاهی و نقص ترومبوز در داخل بدن.بنابراین محققان به این نتیجه رسیدند که به نظر می رسد این پروتئوگلیکان تنظیم کننده اصلی ترومبوز باشد.

فیبرینولیتیک

محصولات غنی از پلاکت می توانند خون کامل شخصی را از طریق جمع آوری و سانتریفیوژ به دست آورند و مخلوط را به لایه های مختلف حاوی پلاسما، پلاکت ها، گلبول های سفید و گلبول های سفید تقسیم کنند.هنگامی که غلظت پلاکت بالاتر از مقدار پایه باشد، می تواند رشد استخوان و بافت نرم را با کمترین عوارض جانبی تسریع کند.استفاده از محصولات اتولوگ PRP یک بیوتکنولوژی نسبتا جدید است که به طور مداوم نتایج خوش بینانه ای را در تحریک و بهبود زخم های مختلف بافت نشان داده است.اثربخشی این روش درمانی جایگزین را می‌توان به تحویل موضعی طیف وسیعی از فاکتورهای رشد و پروتئین‌ها برای شبیه‌سازی و پشتیبانی از روند بهبود فیزیولوژیکی زخم و ترمیم بافت نسبت داد.علاوه بر این، سیستم فیبرینولیتیک به وضوح تأثیر مهمی بر ترمیم کل بافت دارد.علاوه بر تغییر جذب سلولی سلول‌های التهابی و سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان، می‌تواند فعالیت پروتئولیتیک نواحی بهبود زخم و فرآیند بازسازی بافت‌های مزودرم از جمله استخوان، غضروف و ماهیچه را تنظیم کند، بنابراین یک جزء کلیدی از پزشکی اسکلتی عضلانی

شفای سریع هدفی است که به شدت توسط بسیاری از متخصصان در زمینه پزشکی دنبال می شود.PRP نشان دهنده یک ابزار بیولوژیکی مثبت است که به ارائه توسعه امیدوارکننده در تحریک و هماهنگی آبشار رویدادهای احیاکننده ادامه می دهد.با این حال، از آنجایی که این ابزار درمانی هنوز بسیار پیچیده است، به ویژه به این دلیل که عوامل زیست فعال بی‌شماری و مکانیسم‌های برهمکنش مختلف و اثرات انتقال سیگنال را آزاد می‌کند، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است.

(محتوای این مقاله تجدید چاپ شده است و ما هیچ تضمین صریح یا ضمنی برای صحت، اعتبار یا کامل بودن مطالب مندرج در این مقاله ارائه نمی دهیم و مسئولیتی در قبال نظرات این مقاله نداریم، لطفاً درک کنید).


زمان ارسال: دسامبر-16-2022